
واقعا اين کافه را چرا بستند؟ از چند نمايشنامهای که در اين کافه خوانده میشد نگران بودند؟ از چند بررسی کتاب و داستان میهراسيدند؟ میترسيدند خدای ناکرده، فنجان قهوه تبديل به نارنجک شود؟ يا بطری نوشابه تبديل به کوکتل مولوتف؟ يا کيک شکلاتی تبديل به مادهی منفجره؟ میترسيدند خانم بيتا و آقای بهنام چريک تربيت کنند؟ يا آقای محمد آقازاده اسلحه به دست بگيرد و بنيان حکومت را براندازد؟ واقعا حرف زدن دو نفر مترجم و نويسنده اين قدر خطرناک است؟ آقايان! کافه يک مکان است با چند ميز و صندلی و پيشخوان. آدمهايی میآيند آنجا دقايقی را میگذرانند و میروند. مکان را بستيد؛ با آدمها چه میکنيد؟»ادامه در سایت
شهرزاد نیوز
0 نظرات:
ارسال یک نظر