کافه را که بستند فکر میکردم دنیا به آخر رسیده است.کارم اشک و آه بود در خفا و سکوت در جمع. با این که از مدتها قبل میدانستیم قطعا این اتفاق میافتد و فکر میکردیم که برای همه چیز آمادهایم، اما از فردای 15 تیر که خانهنشین شدیم تازه فهمیدم چه شده است. بهنام اوضاع بهتری داشت اما به هر حال روزها گذشت تا هر دو و به خصوص من، ماجرا را پذیرفتیم و با آن کنار آمدیم.
چند روز بود که به نزدیک شدن سالگرد پلمپ کافه فکر میکردم؛ راستش صرفا به اینکه داریم به سالگرد نزدیک میشویم و نه چیز دیگری. تنها جملهای که امروز صبح در این مورد بین ما رد و بدل شد این بود که چقدر زود گذشت. بعضی روزها هیچ وقت از یاد آدم نمیروند اما آن روزها هم میگذرند. کافه تیتر حالا برای من بیشتر یک تجربه بزرگ، یک خاطره دوست داشتنی و یک مرحله سپری شده از زندگی است. لزومی ندارد با صحبت کردن و نوشتن از آن، خودم و بهنام را اذیت کنم. قرار نیست تا آخر عمر به خاطر تجربهای خودخواسته عذاب بکشیم. گفتهها را گفتهایم و گفتهاند. علاقه و فرصتی هم برای مرثیهسرایی نیست.
زمان گذشته است و چیزی که حالا دوست دارم از دوران کافه در خودم نگه دارم، بیشتر، جسارت ریسک کردن است. خوشحالم که راه اندازی و بستن کافه را تجربه کردم و به تجربههای جدیدتر فکر میکنم.
18 نظرات:
عجب روزهایی بود... عجب روزگاری بود... عجب... بالاخره یهکسی پاسخگو خواهد بود.
سلام
از آغاز وبلاگ کافه تاتر باهاتون بودم.
هیجوقت کافه نیامدم اما همیشه خواننده وفاداری بودم.
و همیشه دوست داشتم که بتونم با همسرم مثل شما یک کافه یا رستوارن کوچیک داشته باشیم با کلی فکرای هنری و فرهنگی.
حالا همسرم من را ترک کرده.
فقط می خواستم این را به شما بگویم که میشه همیشه یک جایی دور از مزاحم با همسرتان یک کافه خوشگل ادبی داشته باشید.
ناراخت نباشید ، باور داشته باشید مهمترین لذت دنیا در این است که همسرتان را کنارتان دارید.
برایتان بهترین ها را آرزو می کنم.
به امید کافه ای دیگر برای شما و به امید ماندگاریتان کنار یکدیگر. ماندگار.
سلام
من تو یه شعر دود گرفته ام..از روزی که خبر افتتاح کافه تیتر رو یه جا شنیدم دلم میخواست برای 5 دقیقه شدم یه سر بیام اونجا....که البته نشد.
آره خیلی زود میگذره رفیق!
http://daneshjookhabar.blogfa.comحسین قندی: به دانشکده خبر باز نمی گردم
اگر چه یکی دوباری بیشتر نتوانستم به کافه عزیزتان بیایم ولی خیلی دوستش داشتم! یادش به خیر!
فراخوان صدای روزنامه نگاران مستقل ایران
http://tahassonema.blogfa.com/post-14.aspx
راستش مدتهاست كه به كافه سر مي زنم....
اون روز تو كافه هنر نشسته بودم با بچه ها كه شما و همسرتون رو ديدم خيلي دوست داشتم ميومد سلامي مي كردم و يه دست مريزاد ميگفتم اما چهره ها پر بود از خستگي گفتم مزاحم نشوم و گذاشتم براي يه روز يه ديدار ديگه.....
-----------------
اون عكس پست قبل فك كنم حوالي سلسبيل اسكندري زاويه اون بغل مغلا باس باشه نه؟
خودم بچه اونجاهام و يادمه يه بار يه همچين نوشته اي رو ديدم...
حدسم درسته؟
---------------------
خيلي مخلصيم....
درود
افســوس که دیگـر هــوای تازه ای برای نفس کشیدن در این خــاک آریایی یافت نمی شود و همه چیز بوی نم و کهنگی می دهــد.
دلــم از اینهمــه کهنگـتی و پوسیدگــی اندیشــه ها گــرفته ، هوای اندیشه دگــر دارم چیزی غیر از آنکه این سرنوشت را برایمان رقم زد.
به امید فردایی بهتر و ایرانی آبادتر.
شاد باشید و شاد بمانید
اینروزها می گذرند خیالی نیست
همیشه وقت واسهشروع دوباره هست.
کاش ادامه می دادید
با عرض سلام خدمت شما دوست عزیز. بدین وسیله از شما دعوت می شود با عضویت در کمپین سلام خاتمی حمایت خود را از کاندیداتوری سید محمد خاتمی اعلام بفرمایید.
بیاید باهم به خاتمی و یارانش سلامی دوباره کنیم.
لطفا در صورت تمایل از دوستانتان نیز برای عضویت در این کمپن دعوت کنید.
با تشکر[گل]
سلام خانم صالحی و اقای قلی پور عزیز. سعادت حضور در کافه تیترو هیج وقت پیدا نکردم ولی حسرت روزهایی رو می خورم که با شماها کار می کردم. هر چند کوتاه بود ولی شیرین بود.
سلام
شما ممکن است رابطه مستقیمی با خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) نداشته باشید.
پیک ایرنا وبلاگی است که توسط جمعی از همکاران در این رسانه بروز می شود. شش ماه از مدیریت آقای بهداد در این خبرگزاری می گذرد. و ما در صدد ارائه گزارشی از عملکرد این دوره مدیریتی هستیم. شما هم اگر نظری دارید از ارائه آن که قطعا در راستای ارتقای یکی از رسانه های ملی کمک خواهد کرد دریغ نکنید.
http://paykeirna.blogfa.com/ - آدرس ماست. یا http://pakeirna.blogfa.com/
پیک ایرنا
كافه كافه بود
و زندگي حتي در زير سيگاريهاي داغ ديده اش مي تپيد!!!
كافه هنوز كافه است
با ياد تمام روزهاي تلخ و ..گس و..شيرينش...
كافه هنوز كافه است..چون من هستم..تو هستي و آخرين قهوه ي تلخ...كه بعد از تو چند باره هورت كشيدمش......
کجایی پس؟ چرا نمی نویسی؟
حق با تو اما اینها که گفتی هیچ کدامش جای خالی کافه مان را پر نمی کند
با سلام
وبلاگ کارامل راه اندازی شد . امیدوارم با نظرات شما پیشرفت روزافزون آن را شاهد باشیم . در این وبلاگ نگاهی ساده به اتفاقات روزمره زندگی خواهم داشت . پیشاپیش از حضور شما تشکر می کنم .
ارسال یک نظر