بهنام و من، امروز بعد از سه سال از بخش خبر رادیو زمانه استعفا کردیم. من در این بخش از زمانه در همه سطوح کار کردهام. به عنوان خبرنگار ساده و مترجم تا ادیتور خبر. کار در زمانه یکی از درخشانترین دورههای حرفهای من و بهنام بود. به خصوص از پس از انتخابات ریاست جمهوری که توانستیم در حد خودمان، اخبار جنبش سبز را در این رسانه منعکس کنیم و تا اندازهای سهم کوچکی در اطلاعرسانی درباره حوادث این دوران داشته باشیم.
اما آنچه ما را واداشت تا از زمانه کنارهگیری کنیم، برخوردهای غیرحرفهای و غیرمسئولانه فردی است که به ناحق «سردبیری» این رسانه را به چنگ آورده است.
این فرد متاسفانه نه تنها فاقد ابتداییترین تواناییهایی است که یک سردبیر باید دارا باشد، بلکه به لحاظ فردی نیز فاقد تعادل در تصمیمگیری است و مثل رئیس دولت دهم، مدام دروغ میگوید و فرافکنی میکند.
بخش خبر زمانه یکی از بخشهایی بود که با مقاومتهای بسیار از گزند ایدههای غیرکارشناسانه وی به دور مانده بود، اما من و بهنام دیگر از این جنگیدن مدام خسته شدیم و این بخش را به او وانهادیم تا نیروهایی که از نظر او «حرفهای» هستند و از نظر ما الفبای خبرنویسی را هم نمیدانند، در این بخش به کار بگمارد.
سردبیر رادیو زمانه همانطور که خودش به راحتی و با کودتا به این جایگاه رسیده، فکر میکند هر کسی میتوانند در بخش مهمی مثل خبر کار کنند. او که اصلا حوزه رسانه و حتی فضای سیاسی داخل ایران را نمیشناسد و سابقه فعالیت رسانهای نیز ندارد، ضعف و ناکارآمدی خود را با به کار گرفتن اکتیویستهای پناهندهای که دچار مشکلات مالی هستند و به پول نیاز دارند، جبران میکند؛ نقض مستقیم حقوق بشر در رسانه مدعی حقوق بشر، رسانهای که بودجهاش به نام آزادی بیان و حقوق بشر تامین میشود.
این فرد حتی با استفاده از همجنسگراها در ترکیه و پرداخت پولی ناچیز به آنها، سایت زمانه را اداره میکند. پولی که هم برای افراد نیازمند به آن، قوتی لایموت فراهم میآورد و هم این فرد بیکفایت را از گزند فشارهایی که وزارت خارجه هلند به علت موضوع تامین بودجه به این رسانه وارد میکند، دور نگه میدارد.
مدیر رادیو زمانه که خانمی خارجی است و فارسی نمیداند و متوجه نیست که در این رسانه چه میگذرد و چقدر افت کرده است و مسئولان وزارت خارجه هم تنها به میزان بودجه زمانه فکر میکنند. پس حالا که نظارتی نیست، چه بهتر که زمانه از نیروهای قدیمی و حرفهای خالی شود و به جای آنها نیروهایی بر سر کار بیایند که فکر کنند «سردبیر» تقلبی زمانه، واقعا سردبیر است و به او و ایدههایی که هر کسی که چند روز هم در رسانه کار کرده باشد، از شنیدن آنها خندهاش میگیرد، چشم بگویند.
متاسفانه برد رادیو زمانه (شورای سیاستگذاری) هم به جای بازخواست این فرد و هشدار جدی به او درباره کارش و حتی تهدید به اخراج، وی را به کلاسهای آموزشی میفرستد. سردبیر رادیو زمانه باشی و تازه آموزش ببینی!
قصد نوشتن جزئیات ناتوانیها و اشتباهات فاحش وی را ندارم، چرا که هم مثنوی هفتاد من کاغذ است و هم نمیخواهم بیان این جزئیات، استعفای من و بهنام را شخصی جلوه دهد.
اما مسئولان پرس ناو و برد زمانه، باید به این مسئله به طور جدی پاسخ دهند که وقتی مردم ایران برای مبارزه با دروغ، سینه جلوی گلوله سپر میکنند، چطور آنها فردی را که نماد عینی ناکارآمدی و دروغگویی است، بر سر کار نگه داشتهاند؟ آقایان برد زمانه، میدانید از زمان مسئولیت «سردبیر محترم»، تاکنون چند نفر از نیروهای حرفهای از این رسانه اخراج شدهاند و یا شرایطی برایشان فراهم شده که رفتن را بر ماندن ترجیح دادهاند؟
در شرایطی که رسانههای داخل ایران با مشکل سانسور فراوان مواجه هستند، خبرنگاران یا آوارهاند یا گوشه زندان و یا از بیم دستگیری سکوت اختیار کردهاند، شما چه زمانی میخواهید مشکلات زمانه را سامان دهید تا روزنامهنگاران حرفهای، در آرامش و به صورتی شایسته، مسائل ایران را پوشش دهند؟ حل کردن مسائل زمانه که با تعویض این فرد بیکفایت رفع میشود، چقدر باید زمان ببرید؟
شما اگر هم دستی در رسانه نداشته باشید، بالاخره میتوانید از چهار نفر که در این عرصه فعالیت میکنند بخواهید رادیو زمانه را به لحاظ نیروی انسانی و محتوایی ارزیابی کنند. زمانه دارد از دست میرود، از دست رفته است، چه اتفاقی باید بیفتد تا شما به خود بیایید و اقدامی جدی انجام دهید؟
چند نفر دیگر باید از زمانه اخراج شوند؟ چند نفر دیگر باید از زمانه کنارهگیری کنند؟ چه اندازه دیگر باید این رسانه بدنام شود تا شما متوجه شوید مسئله خیلی جدی تر از آنی است که فکر میکنید؟ آیا باید همه مسائل زمانه را رسانهای کرد؟ با همه جزئیات؟
زمانه ملک طلق کسی نیست که در چند صباح مسئولیتش هر طور خواست با آن رفتار کند، زمانه متعلق به همه مخاطبان و همینطور وامدار کسانی است که سالها در این رسانه و برای این رسانه زحمت کشیدند. روزی زمانه پر بود از نامهای بزرگ، مطالب جذاب و بکر و حالا....
به هر حال به عنوان خبرنگاری که کودتای ۲۲ خرداد از ایران آوارهاش کرد، وظیفه داشتم درباره وضعیت نامناسب حرفهای «سردبیر» زمانه اینجا روشنگری کنم. این ادامه همان رسالت خبرنگاری است. حالا دیگر برد زمانه و مسئولان پرس ناو باید به خود بیایند و رفع مشکل کنند. سکوت ۹ ماههام هم علاوه بر تلاش برای اصلاح، به خاطر همزمان شدن زمان کودتای «سردبیری» در زمانه با آوارگی ما بود.
لازم میدانم از مهدی جامی که پس از پلمب کافه تیتر با پیوستن ما به زمانه موافقت کرد و در این سالها به لحاظ حرفهای و شخصی، لطفهای بزرگی در حق ما کرد و همینطور از حسین علوی که هم برایمان پدری کرد و هم با اعتمادی که به طور ویژه به من داشت، فضای مناسبی در زمانه برایم فراهم آورد، به نیکی یاد کنم. برای همکاران قدیمی باقیمانده در زمانه هم آرزوی صبر دارم.
اشاره من به همکاری همجنسگراها با رادیو زمانه به معنای نادیده انگاشتن فردیت و توانمندی آنها نبوده و نیست.
به نظر میرسد آنچه درباره همجنسگراها به عنوان افرادی که جامعه ما، آنها را از خانه و کاشانهشان آواره کرده و «سردبیر محترم» از موقعیت بغرنج برخی از آنها برای تثبیت موقعیت خود سود میبرد نوشتهام، باعث سوءتفاهم شده است.
برخوردی که «سردبیر محترم» با همجنسگراها در مناسبات کاری دارد، آن سوی برخوردی است که جامعه ایرانی با آنها داشته و دارد که محل اعتراض است.
ما سالها در بخش خبر رادیو زمانه تلاش کردیم تا صدای همه اقلیتهای مذهبی، قومی و جنسی و نقض حقوق اولیه آنها را به گوش همه برسانیم. آنچه در نوشته بالا آمده هم اعتراض به نقض حقوق اولیه آنها به طریقی دیگر بود.
بنابراین این توضیح را در اینجا میآورم که حاشیهسازان هم به جای فرافکنی و پوشاندن ناکارآمدیها، به مشکلات اصلی پاسخ دهند.
اما آنچه ما را واداشت تا از زمانه کنارهگیری کنیم، برخوردهای غیرحرفهای و غیرمسئولانه فردی است که به ناحق «سردبیری» این رسانه را به چنگ آورده است.
این فرد متاسفانه نه تنها فاقد ابتداییترین تواناییهایی است که یک سردبیر باید دارا باشد، بلکه به لحاظ فردی نیز فاقد تعادل در تصمیمگیری است و مثل رئیس دولت دهم، مدام دروغ میگوید و فرافکنی میکند.
بخش خبر زمانه یکی از بخشهایی بود که با مقاومتهای بسیار از گزند ایدههای غیرکارشناسانه وی به دور مانده بود، اما من و بهنام دیگر از این جنگیدن مدام خسته شدیم و این بخش را به او وانهادیم تا نیروهایی که از نظر او «حرفهای» هستند و از نظر ما الفبای خبرنویسی را هم نمیدانند، در این بخش به کار بگمارد.
سردبیر رادیو زمانه همانطور که خودش به راحتی و با کودتا به این جایگاه رسیده، فکر میکند هر کسی میتوانند در بخش مهمی مثل خبر کار کنند. او که اصلا حوزه رسانه و حتی فضای سیاسی داخل ایران را نمیشناسد و سابقه فعالیت رسانهای نیز ندارد، ضعف و ناکارآمدی خود را با به کار گرفتن اکتیویستهای پناهندهای که دچار مشکلات مالی هستند و به پول نیاز دارند، جبران میکند؛ نقض مستقیم حقوق بشر در رسانه مدعی حقوق بشر، رسانهای که بودجهاش به نام آزادی بیان و حقوق بشر تامین میشود.
این فرد حتی با استفاده از همجنسگراها در ترکیه و پرداخت پولی ناچیز به آنها، سایت زمانه را اداره میکند. پولی که هم برای افراد نیازمند به آن، قوتی لایموت فراهم میآورد و هم این فرد بیکفایت را از گزند فشارهایی که وزارت خارجه هلند به علت موضوع تامین بودجه به این رسانه وارد میکند، دور نگه میدارد.
مدیر رادیو زمانه که خانمی خارجی است و فارسی نمیداند و متوجه نیست که در این رسانه چه میگذرد و چقدر افت کرده است و مسئولان وزارت خارجه هم تنها به میزان بودجه زمانه فکر میکنند. پس حالا که نظارتی نیست، چه بهتر که زمانه از نیروهای قدیمی و حرفهای خالی شود و به جای آنها نیروهایی بر سر کار بیایند که فکر کنند «سردبیر» تقلبی زمانه، واقعا سردبیر است و به او و ایدههایی که هر کسی که چند روز هم در رسانه کار کرده باشد، از شنیدن آنها خندهاش میگیرد، چشم بگویند.
متاسفانه برد رادیو زمانه (شورای سیاستگذاری) هم به جای بازخواست این فرد و هشدار جدی به او درباره کارش و حتی تهدید به اخراج، وی را به کلاسهای آموزشی میفرستد. سردبیر رادیو زمانه باشی و تازه آموزش ببینی!
قصد نوشتن جزئیات ناتوانیها و اشتباهات فاحش وی را ندارم، چرا که هم مثنوی هفتاد من کاغذ است و هم نمیخواهم بیان این جزئیات، استعفای من و بهنام را شخصی جلوه دهد.
اما مسئولان پرس ناو و برد زمانه، باید به این مسئله به طور جدی پاسخ دهند که وقتی مردم ایران برای مبارزه با دروغ، سینه جلوی گلوله سپر میکنند، چطور آنها فردی را که نماد عینی ناکارآمدی و دروغگویی است، بر سر کار نگه داشتهاند؟ آقایان برد زمانه، میدانید از زمان مسئولیت «سردبیر محترم»، تاکنون چند نفر از نیروهای حرفهای از این رسانه اخراج شدهاند و یا شرایطی برایشان فراهم شده که رفتن را بر ماندن ترجیح دادهاند؟
در شرایطی که رسانههای داخل ایران با مشکل سانسور فراوان مواجه هستند، خبرنگاران یا آوارهاند یا گوشه زندان و یا از بیم دستگیری سکوت اختیار کردهاند، شما چه زمانی میخواهید مشکلات زمانه را سامان دهید تا روزنامهنگاران حرفهای، در آرامش و به صورتی شایسته، مسائل ایران را پوشش دهند؟ حل کردن مسائل زمانه که با تعویض این فرد بیکفایت رفع میشود، چقدر باید زمان ببرید؟
شما اگر هم دستی در رسانه نداشته باشید، بالاخره میتوانید از چهار نفر که در این عرصه فعالیت میکنند بخواهید رادیو زمانه را به لحاظ نیروی انسانی و محتوایی ارزیابی کنند. زمانه دارد از دست میرود، از دست رفته است، چه اتفاقی باید بیفتد تا شما به خود بیایید و اقدامی جدی انجام دهید؟
چند نفر دیگر باید از زمانه اخراج شوند؟ چند نفر دیگر باید از زمانه کنارهگیری کنند؟ چه اندازه دیگر باید این رسانه بدنام شود تا شما متوجه شوید مسئله خیلی جدی تر از آنی است که فکر میکنید؟ آیا باید همه مسائل زمانه را رسانهای کرد؟ با همه جزئیات؟
زمانه ملک طلق کسی نیست که در چند صباح مسئولیتش هر طور خواست با آن رفتار کند، زمانه متعلق به همه مخاطبان و همینطور وامدار کسانی است که سالها در این رسانه و برای این رسانه زحمت کشیدند. روزی زمانه پر بود از نامهای بزرگ، مطالب جذاب و بکر و حالا....
به هر حال به عنوان خبرنگاری که کودتای ۲۲ خرداد از ایران آوارهاش کرد، وظیفه داشتم درباره وضعیت نامناسب حرفهای «سردبیر» زمانه اینجا روشنگری کنم. این ادامه همان رسالت خبرنگاری است. حالا دیگر برد زمانه و مسئولان پرس ناو باید به خود بیایند و رفع مشکل کنند. سکوت ۹ ماههام هم علاوه بر تلاش برای اصلاح، به خاطر همزمان شدن زمان کودتای «سردبیری» در زمانه با آوارگی ما بود.
لازم میدانم از مهدی جامی که پس از پلمب کافه تیتر با پیوستن ما به زمانه موافقت کرد و در این سالها به لحاظ حرفهای و شخصی، لطفهای بزرگی در حق ما کرد و همینطور از حسین علوی که هم برایمان پدری کرد و هم با اعتمادی که به طور ویژه به من داشت، فضای مناسبی در زمانه برایم فراهم آورد، به نیکی یاد کنم. برای همکاران قدیمی باقیمانده در زمانه هم آرزوی صبر دارم.
۱۷ خرداد۸۹
توضیح:اشاره من به همکاری همجنسگراها با رادیو زمانه به معنای نادیده انگاشتن فردیت و توانمندی آنها نبوده و نیست.
به نظر میرسد آنچه درباره همجنسگراها به عنوان افرادی که جامعه ما، آنها را از خانه و کاشانهشان آواره کرده و «سردبیر محترم» از موقعیت بغرنج برخی از آنها برای تثبیت موقعیت خود سود میبرد نوشتهام، باعث سوءتفاهم شده است.
برخوردی که «سردبیر محترم» با همجنسگراها در مناسبات کاری دارد، آن سوی برخوردی است که جامعه ایرانی با آنها داشته و دارد که محل اعتراض است.
ما سالها در بخش خبر رادیو زمانه تلاش کردیم تا صدای همه اقلیتهای مذهبی، قومی و جنسی و نقض حقوق اولیه آنها را به گوش همه برسانیم. آنچه در نوشته بالا آمده هم اعتراض به نقض حقوق اولیه آنها به طریقی دیگر بود.
بنابراین این توضیح را در اینجا میآورم که حاشیهسازان هم به جای فرافکنی و پوشاندن ناکارآمدیها، به مشکلات اصلی پاسخ دهند.
24 نظرات:
یادش به خیر سال 85 واسه جلسه سایتمون(تیتر آنلاین) چمع شده بودیم کافه شما
چرا تا این حد عصبی ؟ چرا روند چنین پیش رفته که کارد به استخوان رسیده؟ واقعا تکان دهنده است ... آیا شما تمام مراحل را ذنبال کردید؟ تا اینکه اینجا و اینگونه بنویسید؟ ضمنا همین خانم مدیر رادیو را چگونه مطلع خواهید کرد ؟ او که فارسی نمی داند چگونه مطلب و حرف های شما را خواهد خواند
با خواندن این متن و پراکنده گویی اش و ربط دادن مسایل
نامربوط به هم (مقایسه شعارگونه با احمدی نژاد و صحبت از
همجنسبازان) و تهی بودنش از هر گونه جزییات باید بگویم
اگر شما از حرفه ای ترین نیروهای رادیو زمانه بوده اید
وای به حال آن پایگاه اینترنتی. برای من ثابت شد که
رادیو زمانه سایت به درد بخوری نمیتواند باشد.
ب. س.
کار خوبی کردید.
راستی چرا از رادیو زمانه استعفا کردید؟
با سلام
به عنوان یک همکار فریلنس جدید که از حدود 8 ماه پیش ( همزمان با ورود سردبیر )و با آمدن سردبیر جدید شانس و افتخار همکاری با
زمانه نصیبم گشته است سئوالات اکثرا صنفی به ذهنم خطور
کرده است که امیدوارم همکاران مستعفی و سردبیر
زمانه پاسخی برای آنها داشته باشند.
به عنوان یک روزنامه نگار به صراحت مشخص نکردید که
چرا استعفا دادید؟ آیا با اضافه حقوق درخواستی شما
مخالفت شد؟ یا حقوق همیشگی شما به زیر سئوال رفته
بود؟
آیا آمار بازدید کنندگان زمانه در واقعیت کمتر از
قبل کشته است؟
آیا زمانه با کسری بودجه واقعی دست به گریبان است؟
آیا به فکر و صداقت صنفی تان رسید که پرداختهای
چند هزاریورویی به نویسندگان ثابت قدیمی و حتی
فریلنس که دو سال زودتر از امثال من با زمانه شروع
به همکاری کرده اند ممکن است در عمل از بودجه سالهای
نیامده آینده و درآمد زیر خط فقر نسل جدیدتر
نویسندگان ارتزاق می کرد و هنوز می کند؟
چرا اشاره نکرده اید که چه اشکالی دارد که از
پناهندگان برای ژورنالیسم شهروندی با هزینه خیلی
کمتر همکاری به عمل آید آنهم در بحبوحه فشار هر
روزه هلندی ها برای کم کردن هزینه های رادیو
زمانه؟
ایا واقعا رادیو زمانه می تواند جدای از سلیقه ها
و تصمیمات سردبیر جدید به صدها نویسنده بر سیاق
متداول گذشته حقوق پرداخت کند؟
آیا پروسه بحث و گفتگوی بین شما و سردبیر واقعا به
بن بست رسیده بود؟
آیا می دانید که در اکثر رسانه های معتبر جهان دیگر
خبری از روزنامه نگار و همکار ثابت نیست و تبدیل
به موحودات در حال انقراض شده اند؟ و از آن مهمتر
آنکه درآمد میانگین ده ها هزار نویسنده اینترنتی در
ممالک غربی نیز زیر 700$ است؟
به امید بازگشت شما وهمه فرهنگیان دلسوز ایران به
رادیو زمانه عزیز.
همکار فریلنس زمانه
ونداد زمانی
از توضیح ات ممنونم ولی هنوز هم برای من مشخص نشده که چرا از میان پناهنده ها دگرباش ها رو مثال اوردید و فکر می کنم این که فرید حائری نژاد از میان همجنسگراها هم دست به انتخاب زده خودش جای تامل داره؛ این همون کاری ه که خب خیلی ها جرات انجام دادن اش رو ندارن. از این گذشته، حاشیه پردازی دقیقن همین کاری ه که شما انجام می دید؛ بدون اشاره به دلیل اصلی و نارضایتی اصلی، یک سری مسائل کلی رو مطرح کردید که دلیل استعفای شماست. سووال اصلی این جاست که چرا همه ی این ستمرانی های آقای سردبیر زمانه بعد از مشکلات مالی شما داره مطرح می شه؟ آیا سردبیر باید پدر همکاران اش باشه و خودش رو با جیب فرزندان اش هماهنگ کنه؟ همین پدربودن باید خراب بشه که هر چی می کشیم از دست این پدربازی هاست که دست پدرها رو برای هر چی کقافتکاری ه باز می کنه. ... احتمالن اگر فرید حائری نژاد حقوق شما رو افزایش می داد الان از دید شما زمانه تنهاترین رسانه ای می شد که حقوق بشر رو رعایت می کرد. ... بنده قبل از این که بیام زمانه، زمانه رو نگاه می کردم و می خوندم، و هنوز هم به اون نقدی که بر زمانه ی قبلی نوشتم اعتقاد دارم حتی اگر از همین فرید حائری نژاد هم دارم چندرغازی رو می گیرم که دلیلی برای استعفای شماست. بس کیند، این همه حقوق بشر رو پرچم عثمون نکنید، این قدر غیرحرفه ای و کولی وار برخورد نکنید. مثه یه شخص حرفه ای نامه بنویسید به بورد و بگید این و این و این مشکل سردبیر شماست و حقوق ما هم متناسب با سطح زندگی مون نیست. دوست عزیز، ارزش قلم رو اگر شما نگه ندارید که خبرنگار هستید، دیگه از هیچ کس دیگه نمی شه انتظار داشت که ارزش قلم رو نگه داره. ... به ترین ها ... حمید پرنیان
آقای ونداد زمانی
من به عنوانه کسی که در رادیو زمانه کار کرده دقیقن میدونم که شما دوسته خوبه آقای سردبیر زمانه هستی در کانادا و به جز این حرفا و سوالات چیز دیگه ی نمیتونی بگی. حتا میتونم خیلی خوب تصور کنم که ازطرف خوده سر دبیر زمانه این چیزا رو نوشتی. به هر حال این نیز بگذرد.
چندر غاز!! پس راسته که همجنسگراها تو زمانه استثمار میشن.
خانم بختیاری، مثل اینکه موقعیت حائری نژاد بدجوری تو خطر افتاده که به آدمهاش دستور داده تا اینجا کامنت بذاران.
in khaili khoobe ke kament haye mokhalef ro montasher mokonid. yani tars va vaheme nadarid.
من هم تایید می کنم که رادیو زمانه از مفهوم حقوق بشر استفاده ابزاری می کند. اعتقاد داشتن به مفهوم حقوق بشر از جنس احساس و آرمان است و نه از جنس مصلحت بینی و عمل گرایی.
مقاله ای با عنوان « صندوق بینالمللی اعتصاب، برای کارگران جنبش سبز» از من در سایتِ رادیو به چاپ رسید. مقاله ای بود سیاسی و عمل گرایانه:
http://zamaaneh.com/Khiyaban/2010/01/post_7.html
چندی پیش، پس از اعدام هموطنان کردمان، مقاله ای بیشتر از زاویه ی حقوق بشری نوشتم و برای آقای حائری نژاد فرستادم. نه مقاله چاپ شد و نه پاسخی دریافت کردم.
در جریان حمله ی نیروهای نظامی اسرائیلی به کشتی های عازم به غزه که در آن فعالان حقوق بشری شرکت داشتند، رادیو زمانه به سانسورِ شدیدِ خبری پرداخت. نظر من این بود که با تاکید بر جنبه ی حقوق بشری و انسان دوستانه ی این جریان، سلاح فلسطین را از دست حاکمان جمهوری اسلامی بگیریم، که نه از جنبه ای انسان دوستانه بلکه بیشتر از جنبه های عمل گرایانه و سیاسی به این تنش دامن می زند. بحث این بود که یکی از قوی ترین سلاح های ائدیولوژیک این رژیم را از دستش بگیریم و بر ضد او استفاده کنیم که هیچ حرمتی برای انسان قائل نیست.
متاسفانه نظرات من که در غالب کامنت بودند بکلی از طرف رادیو زمانه سانسور شدند و هیچ کدامشان درج نشد.
به همین دلیل معتقدم که مدیریت رادیو زمانه از مفهوم حقوق بشر به خاطر مسائل شغلی تنها استفاده ابزاری می کند.
فعلا که دارن از روی رادیو فردا و بی بی سی کپی می کنن. صبر می کنن اونا خبر برن، بعد از روش خبر رو می نویسن! متاسفم.
« ناشناس محترم"
شکی نیست که دوست خوب فرید حائری نژاد بودن
می تواند در جهت گیری نظرات من موثر باشد ولی شما
که نه دوست ایشان هستید و شاید هم خصومت شخصی با
وی ندارید با چه الگوی معرفتی و صداقت ندیشه ای
می توانید در برابر ادعای خانم بی تا همکار
9 ماهه سردبیر عکس العملی نشان ندهید؟ آخر بر
چه اساسی سردبیر رسانه ای که با عشق و جدیت مشغول
همکاری با آن هستم و بله « جندرغاز» هم بیشتر بابت
همکاری هم نمی دهد، کسی که کار خوب ادیتور تلویریون
ملی کانادا بودن را رها کرده است و روزی حداقل 12
ساعت با جان و دل کار در کنار بی تا خانم کار
می کرده است به یکباره تبدیل به
« احمدی نژاد، کودتاچی، ناتوان، دروغگو، ناشناس
به مسائل ایران،فراافکن و ... گردد.
خانم بیتا باور کنید این شیوه برخورد مناسب شما
نبود و کاش از دوستی صبور و بی طرف در ویرایش لحن و
منطق مقاله تان یاری می گرفتید و به سهم تجربه بسیار
مفیدتان در زمانه هم که شده نگاه انتقادی موثر و
مفیدی را هم برای خودتان و هم برای روزنامه نگاران
پایه می گذاشتید.
به امید موفقیت بیش از پیش شما
ونداد زمانی
من پیشنهاد می کنم دوستانی که زبان هلندی یا انگلیسی می دانند و از مناسبات قدرت درون رادیو آشنایی دارند نوشته ای به این زبان ها تهیه کنند و در یکی از نشریات هلندی به چاپ برسانند. البته تاکید می کنم که هدف نباید منفی باشد بصورتی که منجر به تعطیلیِ رادیو شود.
هدف خواهانِ نظارت بیشتر بر رادیو شدن است. باید این نکته را نشان داد که مدیران رادیو از مفهوم «حقوق بشر» به خاطر مسائل مالی و سیاسی استفاده ابزاری می کنند و به این مفهوم اعتقاد عملی و نظری ندارند. به نظر من دست یافتن به چنین نظارتی به رشد و پیشرفت رادیو در نهایت کمک خواهد کرد.
موفق باشید
سعید
چطور کسانی که هر از گاهی از راه دور برای زمانه مطلب می فرستند به خود اجازه می دهند درباره وضعیت همکاران زمانه اظهار نظر کنند؟ آقای ونداد، شما اصلا در جریان مسائل داخلی زمانه نیستی و دوستتان چیزی برایتان تعریف کرده است. من با سعید موافق هستم و معتقدم باید وزارت خارجه هلند را از مسائل داخلی زمانه آگاه کرد.
با مهر
رضا
به دوستی که ادعا می کند حائری نژاد روزی خدا ساعت کار می کند باید بگویم که ایشان هفته ای دو سه روز بیشتر سر کار نیست اما حقوق کلان می گیرد. حالا که پول و پله در زمانه نیست،چرا حقوق او و مدیر کم نمی شود و سر جایش است؟ در مورد عشق و علاقه هم باید بگویم که چون کار بلد نیست مجبور است گاهی آن هم فقط گاهی، زیاد وقت بگذارد تا یک کار ساده که وقت زیادی نمی برد را سامان دهد.
یکی از اهالی زمانه
من به این که خانم بیتا و اقای بهنام راست میگن یا نه، و اینکه همه چیزو میگن یا نه و اینکه چه چیزهایی نگفته مونده کاری ندارم. اما یک سوال برام پیش اومده: چطور میشه این همه ادعا کرد بعد کامنتهایی رو که دوست نداریم سانسور کنیم؟ غیر از اینه که ما همه بچه های خلف اون اب و خاکیم و همه یه خرده احمدی نژاد تو وجودمون داریم؟
هیچ فکر کردید که کسی که با این انتقادها بازهم سه سال با چنین مجموعه ای کار کرده حتما خودش هم لااقل کمی هم که شده از همون جنس باید بوده باشه؟ یا این که اینار رو 16 خرداد فهمیدید و 17 خرداد استعفا دادید؟!!! خیلی از کارهایی که اونجا میشه سمبل کاریه اما همکارا فقط وقتی بهش انتقاد میکنن که بیرونشون کردن یا میان بیرون!
یک خواننده سابق رادیو زمانه
aslan jonbeshe sabz dar zamane masale aval nabod dar in modat.
بي خيال زياد ناراحت نباشيد بودن و نبودنتان زياد فرقي به حال ما ايراني ها نميكند مهم درآمدش براي خودتون بوده كه لابد حالا بايد از يك جاي ديگه در بيارين چون تو ايران اين راديو كلا فيلتره
درود به شرفتون.جالبه من کافه ی شما اومده بودم و ان موقع تازه دانشجوی روزنامه نگاری بودم.خوشحالم که با وبلاگتون روبرو شدم.به من هم سر بزنید.
www.temis.persianblog.ir
سلام . خوبين . خودتونين؟ بي خبر رفتين دلمون تنگيده براتون . (مشق شب)
اصلا ما رو يادتون مياد.
فکر می کردم ، رادیو زمانه رو دوست دارم ، خیلی وقت پیش .
مدت هاست که نه فکر کردم ، نه نوشتم .
تقریبن از وقتی نوروزی فیلتر شد .
گذاشتن نظرات علیه و له یعنی امتیاز مثبت .
دوست عزیز بنده هم دو هفته پیش با زمانه قطع همکاری کردم.
من بعد از ژانویه به صورت محدود با بخش های اندیشه و سیاسی کار می کردم اما بعد از نزدیک به ده سال کار مطبوعاتی فرق برخورد حرفه ای و غیر حرفه را متوجه می شوم.
ارسال یک نظر