صفحه اصلی | صفحه منو

قورباغه طلایی تعطیل شد

فواد خاك نژاد

سربازي انسان را از همه چيز دور مي كند ، از علايقش ، دلمشغولي ها و چيزهايي كه دوستشان دارد . بدترين قسمت سربازي هم اين قسمت است كه وقتي به مرخصي مي آيي ناگهان انبوه خبرهاي خوب و بد روي سرت انبار مي شود كه حتي تلكس خبرگزاري هاي معتبر جهان هم براي انتشار همه شان جا كم مي آورند . در يكي از همين روزهايي كه من به مرخصي آمدم يكي از اين خبرهاي لعنتي يخه ي من را هم گرفت . كافه تيتر براي هميشه تعطيل شد . خدايا بايد چكار مي كردم ؟ بايد به بهنام و بيتا زنگ مي زدنم ؟ آيا دلداري من فايده اي هم داشت ؟ خدايا ديوانه شده بودم . به حميدرضا علاقه بند تنبل و كورش ضيابري تنبل تر زنگ زدم و گفتم كه خبر تعطيلي هميشگي مسابقه ي قورباغه ي طلايي را يك جايي منتشر كنند . اما خب تنبلي اين حرفها را نمي شناسد و اين كار هم صورت نگرفت . خب ، همين جا اعلام كردم ديگر . ديگر رمقي براي برگزاري اين جشن ندارم . مسابقه اي كه خانه اش را از دست داده همان بهتر كه برگزار نشود . الان هم ترجيح مي دهم راجع به اين مسئله حرفي نزنم . دائم با خودم درگير بودم كه براي تعطيلي كافه تيتر بايد چه بنويسم كه حال بهنام و بيتا بيشتر از اين خراب نشود ؟‌ اصلا براي تسكين خودم چه بايد بنويسم ؟

يادم افتاد مصاحبه اي كه با بهنام و بيتا در مورد كافه - براي انتشار مجموعه اي در مورد كافه ها - انجام دادم هنوز لابه لاي نوشته هايم است . بهتر است به جاي افاضات نا اميد كننده ي من آن مصاحبه را بخوانيد در حالي كه همين الان شبكه ي خبر اعلام كرد وزارت بازرگاني قول بيمه شدن مرغداران مازندراني را داده است .

دوست داشتيد كافه تان را چه كسي به هم بريزد ؟‌

هيچ كس

وضعيت كافه تان را در دو سال بعد چنين روزي چطور تصور مي كنيد ؟

نمي دانم . اميدواريم پابرجا باشد و اوضاع از ايني كه حالا هست بهتر شده باشد . ولي خب چندان به دو سال بعد فكر نمي كنيم . تنها براي امسال برنامه داريم .

شما در خانه شام هم مي خوريد ؟

حاضري ، آن هم چون بهنام حتما شام مي خواهد .

اگر قرار بود از يكي از شخصيتهاي مشهور دعوت كنيد تا پاتوقش را كافه ي شما انتخاب كند چه كسي را انتخاب مي كرديد ؟‌

بهنام : بهرام بيضايي ، ايرج افشار

بي تا : ابراهيم گلستان ، سوسن تسليمي

رويتان مي شود بيست سال بعد به فرزندتان بگوييد به خاطر عشقمان كافه زديم و به همين دليل پول خريدن دوچرخه برايت نداريم ؟

نه ، به همين خاطر هم هنوز بچه نداريم

من با هنوزتان كاري ندارم ، اين طور فرض كنيم .

نمي توانيم فرض كنيم . تا وقتي پول نداشته باشيم بچه دار نمي شويم . شما هم لطفا اصرار نكنيد .

اين مصاحبه دو سال قبل از چاب مجموعه ام درباره ي كافه ها منتشر مي شود تا آن موقع كافه تيتر كجاست ؟ هست يا نيست ؟

اميدواريم باشد

اه ، شما چقدر اميدواريد ؟ مواظبش هستيد ؟ كافه را مي گويم .

قطعا مواظبش هستيم و خيلي هم اميدواريم به بقايش . تا جايي كه در دست تلاش مي كنيم كه بمانيم .


پي نوشت : دقيقا پشت برگه اي كه اين مصاحبه رويش انجام شد بهنام نوشته : براي پول در آوردن همين كار را بلد بوديم ، كافه داري . باور كنيد ؛ راست مي گوييم . و حالا اين جمله ي بهنام را روي ديوار ، بالاي ميز تحريرم كنار پوستر چه گوارا ، عمران صلاحي و عكسهاي كودكي ام زده ام و كلاه نيروهاي مسلح و لباس سربازي ام از روي تخت به من پوزخند مي زند .

0 نظرات:

ارسال یک نظر

آرشیو

درباره کافه تیتر

عکس من
ما؛ یعنی بهنام و بی تا، بعد از روزها بیکاری تصمیم گرفتیم شغل و البته علاقه خودمون رو اینجوری دنبال کنیم:کافه؛اون‌هم، تیتر. این کافه۱۵تیرماه سال ۱۳۸۶به دستور پلیس امنیت ایران پلمب شد.