خواهرم رفته به یک سفره ختم انعام که یکی از فامیل انداخته بوده است. میگفت خانمی که برای حضار قرآن میخوانده، خطاب به جمع گفته است: «فرشتهها برای بوکردن دهان روزهدار با همدیگر دعوا دارند.» فکرش را بکنید، فرشتهها با هم جر و بحث بکنند و بگویند این دهان بوگندو مال من است. من اول پیدایش کردم.
...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
4 نظرات:
Iranian Students of Philosophy
بولتن دانشجویان و دانش آموختگان فلسفه ایران
www.isphilosophy.com
/ خبر فوری / دیدار خاتمی و حاتمی کیا!
سلام. تبادل لینک کنیم ؟ لطفا من را با نام خبرگزاری خلیج فارس لینک کن. نامی را هم که می خواهی وبلاگت را لینک بدهم بگو . ممنون
اي بابا
كاش روزي برسد كه با رعايت پرهيزگاري به فضل خدا به جايي برسيد كه چشم و گوش و بيني باطنيتان باز شود و آنچه را امثال متقيان پاكباطن شيعه ميديدند ببينيد و بشنويد و ببوييد.
كاش ميديدي حقيقت باطن گلشيفته فراهاني را هنگامي كه با آن ظاهر در جمع حضور يافت و ميديدي آتشي را كه از تمام اندامش زبانه ميكشيد و جيغ...
كاش بوي تعفن زني را كه هيكلش را در برابر مردان به نمايش ميگذارد استشمام ميكردي تا بداني تنفر حقيقي از آن چه كساني است..
كاش ميشنيدي عطري را كه شيعيان واقعي از دهان روزهداران استشمام مي كنند تا مست ميشدي..
كاش ميشد حتي براي لحظهاي با روح يكي از مردگان نزديكت صحبت ميكردي تا حقيقت را از زبان او بشنوي و بداني او چگونه به دنياي حقيرت مينگرد و از شدت تأسف برايت سر تكان ميدهد..
كاش لحظهاي نگاه به آسمان ميكردي تا ببيني ملائك و ارواح انبياء و اولياء و مؤمنان چگونه بر جهالتت گريه ميكنند و اندوه ميخورند و طرز تفكرات ما را كه 180درجه با حقيقتي كه آنها از آن بالا ميبينند در تضاد است به سخره ميگيرند..
كاش ميديدي فرشتگان را كه چگونه بر جاي پاي فقيري مؤمن در گوشه خيابان بوسه ميزنند و ميديدي آنها را هنگامي كه بر صورت يك استاد روشنفكر دينستيز چگونه تف ميكنند و آن را مي سوزانند...
كاش اين پرده را از روي چشمانت برميداشتند تا واقعيت را بنگري و كاش سرپوش اين جهان برداشته شود تا درست و غلط را همه بفهمند..
حيف...
اين حرفها بماند تا پس از مرگ و قيامت كه تمامش به طور كامل براي من و شما نمايان خواهد شد....
ارسال یک نظر